مرحوم کلینی (ره) در فروع کافی جلد 6 کتاب عقیقه در باب الاسماء و الکنی این روایت را از امام باقر ع یا امام صادق ع نقل می کند:
هَذَا مُحَمَّدٌ أُذِنَ لَهُمْ فِی التَّسْمِیَةِ بِهِ فَمَنْ أَذِنَ لَهُمْ فِی یس یَعْنِی التَّسْمِیَةَ وَ هُوَ اسْمُ النَّبِیِّ ص (کافی ج6 ص20)
«محمد» نامی است که برای نام گذاری با آن اجازه داده شده است؛ چه کسی به مردم اجازه داده است تا با «یس» که نام دیگری برای رسول خدا ص است نام گذاری کنند؟!
از این روایت بر می آید استفاده از نام هایی که رسول خدا ص به آنها نامیده شده نیاز به اجازه ای است که از سوی اهل بیت ع صادر شده باشد که در صورت نبود آن نامیدن نوزادان پسر به آن نام ها جایز نخواهد بود به مانند نام «یس» که در روایت به آن تصریح شده است.
همین معنا را علامه مجلسی (ره) در شرح خود بر کافی که مرآة العقول نام دارد متذکر شده است و می نویسد:
و یدل على أن یس من أسمائه صلى الله علیه و آله أو أنه یجوز التسمیة بمحمد و لا یجوز التسمیة بغیره من أسمائه صلى الله علیه و آله و لعل أحمد أیضا مما یجوز لأن التسمیة به کثیرة و لم یرد إنکار إلا فی هذا الخبر المرفوع و یمکن أن یقال: إنما یجوز التسمیة بأسمائهم الأصلیة لا ما لقبوا به و أطلق علیهم على سبیل التعظیم و التکریم کالنبی و الرسول و البشیر و النذیر و طه و یس فلا ینافی ما مر من أن خیر الأسماء أسماء الأنبیاء ... (مرآة العقول ج21 ص35)
آنچه در این شرح به چشم می خورد تصریح به اسم «طه» هم ردیف اسم «یس» است که امروز برخی برای فرزندان خود بر می گزینند در حالی که با توجه به متن روایت و این شرح این نام گذاری روا نمی باشد.
برخی ممکن است به سند این روایت به دلیل مرفوعه بودن آن اشکال کرده با تضعیف آن اصل روایت را منکر شوند که این ایراد نزد خبرگان حدیث و کافی شناسان ایراد جدی نیست و این مرفوع بودن سبب مردود دانستن روایت کافی نمی شود.
علامه طباطبایی (ره) درباره این دو اسم می نویسد:
از آنجایى که این سوره (طه) با خطاب به رسول خدا (ص) آغاز شده و فرموده است: «طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ ... » هم چنان که در سوره یس نیز فرموده است: «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» ناگزیر از ظاهر این دو سوره استفاده مى شود که معناى مشار الیه در دو کلمه «طه» و «یس» امرى است مربوط به شخص آن جناب که واقعیت آن دو، با وجود آن جناب محقق مى شود؛ یعنى غیر از وجود آن حضرت واقعیت دیگرى ندارد به خلاف سایر سوره هایى که با حروف مقطعه شروع مى شوند؛ بنابراین مى فهمیم که این دو کلمه دو صفت از شخصیت باطنى آن جناب است که مختص به خود اوست و دیگرى آن صفت را ندارد. در نتیجه مى توان گفت: این دو اسم از اسماء مخصوص آن جناب است. (المیزان ج14 ص128)